-
خونه خواهرم
شنبه 18 فروردین 1397 15:13
رفته بودم خونه جدید خواهرم ، خیلی بزرگ بود اتاق اتاق تا دلت بخواد اتاق داشت اتاقهای چهار گوش و زاویه دار و بعضی هاش کج کوله بودن مونده بودم خونه به این بزرگی با اینهمه اتاق به چه کارش میاد کی میخواد اینا رو جمع و جور کنه ، آخ سرویس بهداشتیش پ کجاست خونه به این بزرگی حتما ده تا سرویس باید داشته باشه ، ای بابا این در و...
-
آنچه ما نمیدانیم
چهارشنبه 16 اسفند 1396 20:03
خدا رو شکر نه یه بار که هزاران بار چرا ؟ بخاطر اینکه در پیش بردن امورات دنیا از ما نظر نمیخواد ، مثلا همین دیروز وقتی خبر بیماری خانم مسنی رو شنیدم و اینکه برای چندمین بار باید عمل بشه ،بانویی که سختیهای بسیار بدتر از عمل مثل مرگ و بیماری فرزند و تجربه کرده از خدا خواستم از رنج دنیا راحتش کنه بعد با خودم فکر کردم حکمت...
-
تعادل
یکشنبه 1 بهمن 1396 16:21
نسل ما و ماقبل های ما معتقد بودن زن باید خودشو فدای همسر فرزند و مادر و پدر و کلا خانواده اش بکنه ، بینشون گه گاه افرادی پیدا میشد که این قاعده رو قبول نداشتن ، اول و اخر عاشق و گرفتار خودشون بودن از رسیدن به شکل قیافه و سلامتی بگیر تا راحتی و فقط من خوش باشم دنیا رو ول لش ، تعداد افرادی با این طرز فکر خیلی کم بود...
-
بنداز بندازه
چهارشنبه 20 دی 1396 12:35
فقط بعضی فروشندگان عزیز نیستن که جنسهای بنجلشونو با زبون بازی به خریدار بخت برگشته دولا پهنا میندازن این شادونه عزیز و دلبند ما هم اینروزا بنداز بنداز داره با کمی تفاوت قبلا به چهار تا دونه کرم ضدافتاب و مرطوب کننده و یه رژ لب بیچاره و بی پناه که روی دراور میزارم گیر داده بود و این طفلکی ها رو مینداخت پایین حالا بچه...
-
سی سال
پنجشنبه 14 دی 1396 12:44
بعد از سی سال زندگی مشترک تازه همسرجان متوجه شده ما به پاستیل علاقه مندیم و این کش بیار خوشمزه رو به لیست خریدش اضافه کرده ، الان مشغول تناول هستیم امید که دلتان نکشد جرات یکباره کوتاه کردن زلف رو که نداریم در نتیجه ذره ذره تیشه به ریشه کمند گیسوان نداشته مان (البته ما هم روزی داشتیم)زدیم کمردرد و پا درد گاهی می اید و...
-
رنگ مو
چهارشنبه 22 آذر 1396 19:55
تصمیم گرفتم رنگ مو رو کنار بزارم و دیگه موهامو رنگ نکنم ، دلم برای موهای خودم تنگ شده ، مگه موی جو گندمی چه ایرادی داره ،چه اشکالی داره خود خود باشم ، به هر کی گفتم گفت بیخود کردی زود از حالا موهاتو رنگ نکنی ، میخوای پیرزن بشی ای بابا مگه پیرزن بودن چه اشکالی داره خیلی هم خوبه ، خانم چشم پزشکی میشناسم ، وقتی بهش گفتم...
-
مراقب باشیم
سهشنبه 30 آبان 1396 21:25
موقع رانندگی فقط آدما نیستن که باید مراقب باشیم بهشون نزنیم والا حیوانات هم در کوچه و خیابان رفت و امد میکنن خواهشا مراقب اونام باشیم در چند روز اخیر دو تا گربه وسط خیابان ....
-
ماهی
سهشنبه 28 شهریور 1396 11:07
یه چشمم به ماهی تو تابه بود که نسوزه و یه چشمم به ماهی قرمز تو تنگ که بعد از دوسال با ما بودن در حال جون دادن بود و نمیدونستم چطوری کمکش کنم از یه طرف ماهی میخوریم و لذت میبریم از یه طرف برای مردن ماهی قرمز کوچولو اشک میریزیم و غصه میخوریم گاهی اوقات سر از کارای ادما (منجمله خودم) در نمیارم
-
تلاش
چهارشنبه 22 شهریور 1396 12:04
قصدم غر زدن یا ناشکری کردن و شکوه و شکایت نیست نمیدونم شایدم باشه شاید فقط میخوام اوضاع و حال روزی که برمن و نسل من گذشته رو توصیف کنم در هر حال از خونه پدری با همه امکانات و اسایش راحتیش وارد خونه خودم شدم خونه که چه عرض کنم دو تا اتاق و یه زیرزمین کوچیک به عنوان اشپزخانه بهم داده شد سالها با همین وضع زندگی کردم آسون...
-
کارتون
دوشنبه 20 شهریور 1396 20:56
زمان ما بهش میگفتن کارتون و من عاشقش بودم مخصوصا کارتونهای والت دیزنی الان بهش میگن انیمیشن ، هنوز که هنوزه در حالیکه نیم قرن از زندگی کردنم روی زمین میگذره بهش علاقه دارم بنظرم از بین نرفتن و کمرنگ نشدن بعضی علایق چیز خوبیه ، نشون میده هنوز زندگی زیباست و همه چی عادی نشده -- عدد 5 صفحه کلیدم خرابه گاهی میزنه و گاهی...
-
30 سال قبل
چهارشنبه 4 مرداد 1396 09:58
سبک و شیوه جوانان امروز با 30 الی 40 سال قبل خیلی تفاوت داره ، مهمان زوج جوانی بودیم که به سبک مردم 30 سال پیش زندگی میکنن خیلی برام جالب بود. زن بدون آرایش و با لباس ساده و لبخند ملیحی بر لب بهمون خوشامد گفت ، با وجود وضع مالی خوبی که دارن زندگیشون شلوغ و پر از وسایل و تزیینات عجیب غریب نبود مرد خوش برخورد و گرم صحبت...
-
جیغ
شنبه 31 تیر 1396 09:09
بچه شر و شیطونی نبودم ولی هنگام بازی های دسته جمعی اگه 5 نفره بود صدای من اول از همه به گوش میرسید اگه جمع 10 نفره بود سر و صدا و جیغ و دادم از همه بیشتر بود اگه جمع 20 نفره بود همینطور اگه جمع بیست به بالا هم بود همچنین ، خلاصه کنم در بازیهای دسته جمعی اولین صدایی که به گوش میرسید صدای شکیبا بود یه جیغ جیغوی به تمام...
-
روژین
یکشنبه 18 تیر 1396 19:50
وقتی در بی حالی و نوعی افسردگی دست و پا میزدم بزور و اصرار یه دوست خوب کلاس نقاشی ثبت نام کردم . جلسه اول با بی میلی و اکراه شدید سر کلاس حاضر شدم مربی بسیار خوش اخلاق و مهربون باعث شد کمی حالم بهتر بشه یه طرحی داد کشیدیم ، خوشش اومد و گفت شما در این زمینه استعداد داری چند جلسه ای از کلاس میگذره یه سری چهره کشیدم و...
-
جیب
شنبه 10 تیر 1396 17:41
لباسا قبلا جیب داشت نه یکی که چند تا ، نه فقط لباسای مردونه که لباسای زنونه هم ، جیبها انیس و دوست خوبی برامون بودن زمستونا دستهامونو گرم میکردن تابستونا از افتاب حفظ ، دیگه لازم نبود برای چهار تا بادوم و بسته یا تخمه و یه کلید و یه کم پول کیف برداریم کم کم جیبا تبدیل شدن به جیب نما ، یعنی فقط شکل ظاهری برای زیبایی...
-
بیگودی
چهارشنبه 17 خرداد 1396 10:46
موهای بلند و پرپشت منو تمام هم نسلهام توسط آرایشگرها با بیگودی پیچیده میشد کاری زمانبر و سخت بعد یه ساعت نشستن زیر سشوار کلاهی و عرق ریختن ، باز کردن بیگودی ها پوش دادن مو و قلمبه کردن و گذاشتنش بالای سر یا دو طرف یا یه طرف همیشه از خودم میپرسیدم اگر قرار نیست مو باز باشه و فر خوردگیش دیده بشه پس چرا اینهمه آرایشگرها...
-
مادر و پسری
یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 21:36
مادر و پسری هم عالمی داره خیلی وقت بود با پسرم تنها نشده بودم فرصتی پیش اومد تا چند ساعتی با هم باشیم و حرف بزنیم احساس میکنم هم حال اون بهتر شد هم حال من نیم ساعتشو تو ماشین کنار یه خیابون خلوت نشسته بودیم و حرف میزدیم هر ماشینی رد میشد بد بد نگامون میکرد ، به پسرم گفتم چرا اینطوری نگامون میکنن گفت ولش کن بعد راه...
-
یه روز خوب
سهشنبه 12 اردیبهشت 1396 20:34
امروز خودمو تحویل گرفتم ، ناسلامتی ما هم سالهای جوانی رو در خدمت تعلیم بودیم ، حتما که نباید بقیه به آدم تبریک بگن و هدیه بدن ، یه بلوز خوشگل جوون پسند برای خودم خریدم خودمو به یه بستنی قیفی مهمون کردم و ذوق داشتم زودتر به قسمت نونش برسم آخرشم نفهمیدم ما که اینقدر نون بستنی رو دوست داریم چرا هفت هشت تا نمیخریم انگار...
-
زندگی
دوشنبه 28 فروردین 1396 09:13
زندگیم کم کم به حالت عادی داره برمیگرده حال همسرم بهتره و ابرهای تیره دست از سر زندگیمون برداشتن خدا رو هزاران بار شکر میکنم اما تلخیها انگار تمامی نداره حادثه سیل اذربایجان و کشته شدن مردم دلمو به درد میاره ، انفجارهای انتهاری و کشته شدن زن و بچه های بیگناه در سوریه اشکمو در میاره و .... چی میشد اگر اینهمه ظلم و ستم...
-
همسرم
پنجشنبه 10 فروردین 1396 14:16
روز و شبم به مراقبت و پرستاری از همسرم میگذره تمام تلاشمو میکنم تا حالش هر چه زودتر خوب بشه و به وضعیت عادی برگرده تجربه سخت و بدی بود امیدوارم هیچکس چنین چیزی رو تجربه نکنه ، تنها و مستاصل به همسرم که نیمه جون بود نگاه میکردم انگار تمام دنیا برام یه ذره شده بود و اون یه ذره هم از بین میرفت خدا به دادمون رسید و دوباره...
-
توکل
جمعه 27 اسفند 1395 12:56
معمولا آخر سال که میشه علاوه بر خانه تکانی و خرید و ... آدم به سالی که پشت سر گذاشته و اتفاقاتی که براش افتاده فکر میکنه ، برای من و خانواده ام سال شلوغی بود ، غم و شادیهامون در هم تنیده شده بود اینقدر که تا لبخند روی لبم می اومد بلافاصله با یه خبر بد رو لبم میماسید و تا اشکم در می اومد با یه اتفاق خوب تبدیل به خنده...
-
توصیه های امینی برای خانه تکانی
جمعه 6 اسفند 1395 19:05
1- اگر در منزل یک عدد شادونه شیطون بلا دارین هنگام خانه تکانی بزارین تو قفسش بمونه خدا وکیلی اونجا جاش امنتره 2- اگر در منزل یه عدد شادونه شیطون بلا دارین قبل از اقدام به خانه تکانی نوکش و کاملا کوتاه کنین که از شر گازاش در امان بمونین 3- اگر در منزل یک عدد شادونه شیطون بلا ندارین احتیاج به رعایت نکات امینی نیست با...
-
کارمندا
دوشنبه 25 بهمن 1395 19:11
گمان میکردم فقط بعضی کارمندا کم حوصله هستن و درست پاسخگوی ارباب رجوع نیستن ، در حالیکه بخاطر اینکار پول میگیرن و وظیفه دارن جوابگو باشن باز صد رحمت به اونا مثل اینکه این رفتار به کسبه بازاری محترمه هم رسیده در حالیکه نونشون دست مشتریه و باید احترام و هوای مشتری رو داشته باشن مخصوصا در این کسادی بازار طوری با آدم...
-
---
دوشنبه 4 بهمن 1395 11:27
- غم وقتی به وسعت یه کشور باشه سنگینتره ولی از طرفی باعث نزدیک شدن دلها به هم میشه ، خدا رو برای داشتن مردمی خوب و فهیم شکر میکنم خدایی خیلی مهربونیم برای بازمانده ها صبر از خدا میطلبم روحشون شاد -- هوای سرد آدمو خونه نشین میکنه مخصوصا که سینوس بد قلقی داشته باشی ، از فرصتهام استفاده میکنم روزایی که هوا خوبه میرم...
-
جوش و شکیبا
چهارشنبه 29 دی 1395 10:49
نگرانی دختر جوانی بخاطر جوش بزرگ وسط پیشونیش و غم و اندوه بی پایانش منو یاد دوران نوجوانی خودم انداخت ، صبح جمعه از خواب بیدار شدم بلافاصله یادم افتاد عروسی دعوتیم و چقدر عروسیهای اون دوران لذتبخش و پر شور و هیاهو بود مثل اینروزا نبود که سرو تهش در دو سه ساعت جمع میشه و تمام مدت یا نزدیکان رونمایی و هدیه میدن و یا رقص...
-
خوش زبونی
پنجشنبه 16 دی 1395 14:02
-خوش زبونی نعمتیه که خدا به بعضی ها میده یه عده ازش خوب استفاده میکنن و یه عده نه ، نگین عزیز از اون دسته دوستانیه که از این نعمت عالی بهره میبره و بهره میرسونه ، ازت متشکرم نگین نازنین گرچه تشکر زبانی تنها کافی نیست اما خواهشا بپذیر --آسمونم کلاهبرداری میکنه تیپ و قیافه برفی بودن به خودش میگیره به خودمون وعده برف و...
-
گفته باشم
پنجشنبه 9 دی 1395 18:46
تا حالا نه کسی رو تهدید کردم نه از کسی خواهش تمنا کردم و نه ..... (البته همسرجان که استثناست ) اما گفته باشم خاموش بیاین و خاموش برین و از گذاشتن فسقل کامنت خودداری کنین و خسیس بازی در بیارین نه من نه شما حالا ببینم تهدیدم کارگر می افته یا نه نه خدایی درسته به امید دیدن کامنتاتون بیام و دست خالی برگردم ، آمار که تعداد...
-
چه خوبه
یکشنبه 5 دی 1395 14:57
چه خوبه وقتی با کسی یا جمعی جایی میری مشترکات بیشتری با هم داشته باشیم ، مثلا برای منی که هر نیم یا یه ساعت نیاز مبرم به دستشویی دارم رفتن بیرون با جمعی که از کله صبح تا آخر شب بی نیاز از این نیاز مهم هستن صد بار بدتر از مرگه موندم بعضی ها چطور در تمام عمرشون و همه رفت و امدها فقط از دستشویی خونشون استفاده میکنن مگه...
-
گاهی
یکشنبه 28 آذر 1395 15:39
گاهی فکر میکنم پدر و مادرها با تمام خوبیهایی که دارن یه بدیهای پنهانی هم در وجودشون هست . در گذشته دوست داشتن زیاد بچه داشته باشن که هم کمک کارشون باشه و هم مایه فخر فروشیشون (اخه اون روزا بچه زیاد مایه فخر بود) و امروز بچه نمیخوان یا نهایت یکی برای اینکه دست و پاگیرشون نباشه و راحت باشن کمتر خرج کنن و بیشتر به خوشی...
-
دلداری
چهارشنبه 24 آذر 1395 11:55
تازگی میشنوم برای دلداری دادن دختر دارهایی که پسر دلشون میخواد میگن پسر نعمته و بعدا سئوال جواب داره ولی دختر رحمته بنظرم هر چی خدا بده هم نعمته و هم رحمت ، خودش بهتر صلاح بندهاشو می دونه و این بهترین جواب به این افراد ه یا دیدم بعضی ها بزور از خدا چیزی رو طلب میکنن مامانم تعریف میکرد خانومی با هزار نذر و نیاز و دعا و...
-
خرچنگ لعنتی
شنبه 13 آذر 1395 09:22
همیشه برای شفای بیماران دعا میکنم بیماری خیلی سخته تا دچار نشیم قدر سلامتی رو نمیدونیم خودم از ارتروز رنج میبرم البته تازه شروع شده اما میدونم درد بدیه کم کم وارد میشه و جا خوش میکنه تنها راهش هم مدارا کردنه به وبلاگ روژین عزیز سر زدم ظاهرا بیماری اونم اذیتش میکنه خیلی ناراحت شدم دعا میکنم زودتر خوب بشه متاسفانه این...