قلدر بازی به فصلها هم سرایت کرده تابستون از اونطرف نصف بهار رو گرفت و از اینطرف اجازه ورود به پاییز نمیده چنان هوا رو گرم کرده انگاری چله تابستونه البته خودش به تنهایی کاره ای نیست هوای الوده دستپخت ما ادما باعث شده زورش زیاد بشه ، در هر صورت از ماست که بر ماست
بعد از دیدن مصاحبه نسرین نصرتی در دور همی خیلی ازش خوشم اومد بعد از مدتها یه صورت و چهره ساده جذاب و دوست داشتنی رو دیدم که به دلم نشست چه ساده و راحت بی تکلف و ادا اطوار حرف زد و به سئوالها ی مدیری جواب داد ، آدمای خوب نیازی به چهره زیبا ندارن خود بخود زیبا میشن
هیچی بدتر از این نیست که کسی رو دوست داشته باشی و طرف بهت محل نده که هیچ از دستت فرار هم بکنه
شادونه ما عاشق یه بنده خدایی شده طرف ازش خوشش نمیاد ، اینم هی میره سمتش خودشو براش لوس میکنه شیرین بازی در میاره فایده نداره که نداره ، هر چی بهش میگم عزیز من شادونه گلم عشق یه طرفه بی فایده اس اینو بی خیال شو چیزی که زیاده آدمه یکی دیگه رو انتخاب کن مثلا سیما ببین چقدر دوستت داره میخواد بری رو دستش نمیری میخواد نازت کنه گازش میگیری
خلاصه من موندم و شادونه ای که یه بنده خدا رو دوست داره ، بنده خدایی که شادونه رو دوست نداره و سیمایی که شادونه رو دوست داره ، شادونه ای که سیما رو دوست نداره
از شبکه های اجتماعی کلا خوشم نمی اومد و نمیاد اولش دلیل خاصی براش نداشتم فقط به دلم نمینشست گرچه گاهی سرک میکشیدم جهت کنجکاوی ولی دلچسبم نیست تا اینکه از کانالی خوشم اومد و در دلم نویسنده که نه کپی کننده رو برای مطالب جالبش تحسین میکردم و در ذهنم فردی فرهیخته با کمالات فراوان ازش ساخته بودم که یکهو از خودش نشانی و عکسی گذاشت و کاشف به عمل اومد ای بابا اینکه فلانیه آدمی که حتی یه نفطه مثبت هم در وجودش پیدا نمیشه قضاوت دورادور نمیکنم کاملا فلانی رو میشناسم
نتیجه اینکه کانالها یا صفحات میتونن مطالب جالب و مفید و خوبی داشته باشن ولی هرگز نشان دهنده شخصیت واقعی افراد و ماهیتشون در دنیای واقعی نیستن و البته برعکسش هم صادقه ممکن همونی باشن که نمایش میدن
جایی خوندم فردی که قاتل زنجیره ای بوده صفحه مجازی بسیار پر بار و جالبی داشته و نوشته هاش بسیار عالی بوده با بازدید بالا توسط جوانان
باز صد رحمت به وبلاگ و وبلاگ نویسی اینجا دنیای واقعی تریه
بنظرم قاطی کردن دنیای مجازی و واقعی کار درستی نیست مگر با شناخت کامل
بنظرم بهتره اسمم و عوض کنم و بجای شکیبا بزارم ناشکیبا ، زود رنج شدم بدجور کم طاقتی هم بهش اضافه شده ، منی که احترام هر کسی حتی یه بچه رو نگه میداشتم و اگر حرف درشت یا بی ربطی میشنیدم و بهم میزدن صبوری میکردم و مردم داری دیگه تحمل ندارم ، با کوچکترین اشاره از کوره در میرم
میدونم خوب نیست اما دروغ چرا تا قبر یه نفس هم راه نیست ، حال اینروزام اینطوریه