بیایم از معظلات جدیدتر و جدیتر جامعه صحبت کنیم
مدتیه میرم بیرون در حال قدم زدن یا تو ماشین پشت چراغ قرمز ، میبینم اکثر هموطنان دلیر و شجاع مملکتم مشغول تیلیفون (منظور موبایل نیست اون یکی شماره گرفتن) هستن
حالا چی شده چی نشده که اکثر وقتشون رو به این امر خطیر حال بهم زن اونم در مکانهای عمومی اختصاص میدن نمیدونم
خدایی هر کاری جایی داره ، در ضمن مثل قدیم نیست مردم یه دستمال نخی داشته باشن همه جا دستمال کاغذی یا حتی الان مرطوبشم اومده یه جای خلوت در منزل گیر بیارین قبل از وارد شدن به جامعه تیلیفنتونو بزنین بعد تشریف بیارین خدا پدر و مادرتونو بیامرزه
(چرا ؟ برای اینکه همیشه ظاهر خونه تمیزه و اعضای خونه و اقوام و دوست و اشنا فقط ظاهر و میبینن و در نظرشون همیشه همه جا برق میزنه )
در این مواقع یه چای قند پهلو برای خودمون میریزیم و در تنهایی و سکوت به موسیقی مورد علاقه مون گوش میدیم و از تمیزی واقعی خونه لذت میبریم
آخرش نفهمیدم برداشتن یک عدد زیر شلواری و گذاشتنش بر روی جالباسی چقدر زحمت یا وقتگیره که اقای خونه انجام نمیده و همینطور رو اعصاب منه
شایدم من زیادی حساسم یعنی کل خونه رو بهم بریزم و نظافت کنم برام اسونتره تا زیر شلواری از رو زمین جمع کنم
حجاب یه عقیده اس بعضی قبولش دارن و بعضی ندارن ، اما این چیزی که جامعه مون به سمتش میره بی حجابی نیست بی بند و باریه ، خوب نیست
اما چه میشه کرد هر روز بدتر و بدتر میشه ،اینم مثل بقیه ناهنجاریها دیده میشه و همه از کنارش بی تفارت میگذریم در حالیکه وقتی از جای کثیف و پر از لجن عبور کنیم خواه ناخواه لباسمون الوده میشه ، اینهمه زن و دختر که نصف شب بیرون از خونه بدون همراه و خانواده در پارکها و کوچه خیابون پرسه میزنن میخندن و بی خیالن در تعجبم هیچ خانواده ، پدر ، برادر بزرگتری ندارن ؟ چطور میشه دختر ی تا این وقت شب بیرون باشه و پدری از نبود دخترش غیرتی نشه
بنظرم دوست داشتن و از یاد بردیم ، حس مسئولیت از یادمون داره میره ، از شیوه و سبک زندگی غربی خوشمون اومد خب تجربه اش کردیم خیلی جالب نیست اصلا مناسب مردم ما و کشور ما نیست ،حداقل بپذیریم اشتباه رفتیم اشتباه کردیم ، برگردیم
تا دیر نشده برگردیم ، مگه عمر آدمیزاد چقدره که بیشترش و بهترین زمان یعنی جوانی به ترس و اضطراب و جنگ و دعوا بگذره
سریال جالبی بود ، متنی در باره شخصیتهای سریال ارتش سری خوندم خوشم اومد در ادامه میزارم دوست داشتین مطالعه کنین ، بعد بگین از کدوم شخصیتهاش بیشتر خوشتون اومد
فراسوی نیک و بد
آنها شاید اولین قهرمانان نوجوانی ما بودند که با اینکه آنجا توی قصه زندگی میکردند
آنها اشتباه میکردند و جذاب بودند. میترسیدند و شجاع
بودند. نجات میدادند و میکشتند. یقین داشتند و شک میکردند. آنها بهطرز
هولناکی متناقض و انسانی بودند. آنها شاید اولین قهرمانان نوجوانی ما
بودند که با اینکه آنجا توی قصه زندگی میکردند، واقعی بودند. آنها شبیه
ما نبودند، تقریباً هیچ ربطی به ما نداشتند اما به ما نزدیک بودند یا شده
بودند. آنها توانسته بودند این کار را بکنند چون مطلق نبودند؛ چون خاکستری
بودند. چون هم بد بودند هم خوب. مثل خودمان و بقیهی آنهایی که دوروبرمان
میدیدیم و این برای سریالی که با شخصیتهایش تعریف میشد همه چیز بود. 4، 5
شخصیت اصلی در ارتش سری – به دلیل اپیزودیکبودن سریال- تنها نقطهی اتصال
داستانها به یکدیگرند و به همین دلیل با جزئیات تمام ساخته و پرداخته
شدهاند. کاملاً طیف دارند بهجای اینکه تکرنگ باشند و این شاید مهمترین
عامل جذابیت سریال است.
ادامه مطلب ...