هر کاری میخواستم انجام بدم مامانم پیشقدم میشد از دستم میگرفت و میگفت : تو نمیتونی
کلاس خیاطی رفتم میگفت تو نمیتونی از طرفی به چه دردت میخوره هر چی خواستی حاضری بخر مهم پولشه که هست
و ....
البته اینو از سر مهر و محبت مادرانه میگفت و میخواست راحت باشم ، اما اشتباه بود ، هنوزم این احساس نتونستن در وجودم هست با اینکه بهم ثابت شده توانایی هایی زیادی دارم اما در ضمیر ناخوداگاهم نتونستن ثبت شده
وقتی خودم مادر شدم هر وقت پسرم گفت نمیتونم ، گفتم نمیتونمی وجود نداره تو هر کاری رو که بخوای میتونی انجام بدی ، هنوز خیلی کوچولو بود که کارهای شخصی شو خودش انجام میداد مثل پوشیدن لباس و ... مامانم ناراحت میشد و میگفت مادر خوبی نیستی در حق بچه ات مادری نمیکنی
نمیدونم شاید مادر خوبی نبودم اما بنظر من هر کسی باید متکی به خودش و توانائیهای خودش بار بیاد همیشه دور را دور مراقب پسرم بودم وقتی زمین میخورد دلم میلرزید اما صبر میکردم تا خودش از زمین بلند بشه اگه نمیتونست میرفتم کمکش و ...
ما مادرها تا ابد نیستیم پس نمیتونیم همیشه مراقب بچه هامون باشیم ، این تنها نتونستنی یه که در دنیا وجود داره
قطعاً مادر گرامی شما با منطقی این جملات را عنوان می کرده که جای تقد آن در اینجا نیست.
متاسفانه چنین منطقی در برخی از جوانان وجود دارد و به جای اینکه در محیط کار، دل به کار بدهند این نتوانستن در وجودشان نهادینه شده و انرژی خود را صرف روشهای در رفتن از زیر کار می کنند.
ایشالا همیشه سایتون بالای سر پسرتون باشه این روش شما واقعا درسته
منم مدتیه که حس نتونستن سراغم اومده اما مسببش مامانم نیست!
سلام
متشکرم
سعی کن خیلی در این حس نمونی نتونستن وجود خارجی نداره
محبت زیادی میشه دوستی خاله خرسه,خیلی برای اینده ی بچه ها تاثیر بد میزاره,افرین به شما مامان با فکر
کاملا موافقم شکیبا جان ... شما بهترین کار را برای پسرتون کردید. مادر خیلی خوبی هستید.
این پستتونو با تمام وجود درک میکنم.القا اینکه ما هیچی نمیدونیم ،هیچی بلد نیستیم ومهمتر از همه شانس نداریم ......
خوبه که شما در مورد پسرتون اینجوری نیستسد.منم سعی میکنم به بچه هام حسهای خوبی در مورد خودشون بدم.
محبت زیادی هم بنظرم سم مهلکی میتونه باشه متاسفانه مامانم زیادی مهربونه
خیلی خوبه موفق باشی
امیدوارم سال های سال کنار پسرتون باشید
چه روش تربیتی خوبی
ممنون