-
شصت
یکشنبه 25 بهمن 1394 14:44
از صبح مدام به انگشت شصتم نگاه میکنم البته نه اینکه خیال کنین خیلی بیکارم و از فرط بیکاری واسه خودم سرگرمی دست و پا کردم تا حالا انگشت شصتمو اینطوری ندیده بودم اولین باره که به علت شکستن ناخنم از بیخ و بن ، شصتم کلا ناخن نداره و برای منی که همیشه ناخنامو نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه میکنم جالب و هم غم انگیزه ، آخه شصت...
-
مود بخ
سهشنبه 20 بهمن 1394 10:24
خانواده ای که مهمونشون بودیم مدام این کلمه رو بکار میبردن ، مونده بودم " مود بخ " چیه کجاست خوردنیه پوشیدنیه تا بالاخره فهمیدم به اشپزخونه میگن مود بخ بعدها در مورد این کلمه عجیب و غریب و اینکه از کجا اومده فکر کردم و کاشف به عمل اومد کلمه مطبخ بوده که در طول ایام و سالها بیچاره تبدیل به مودبخ شده یا کلمه...
-
سلام
یکشنبه 18 بهمن 1394 12:03
سلام ظهر عزیزان وبی بخیر و سلامتی و خوشی هواافتابی و ملس ، سوپ جا افتاده و خاموش شده ، مرغ در حال پخت با شعله کم و برنج خیس شده تا یه ساعت دیگه که پخته بشه ، زندگی جریان داره ، خدا رو شکر که تا اینجای راه رو با همسرم اومدیم و در کنار هم موندیم ، همیشه دعا میکنم من زودتراز همسرم غزل خداحافظی رو بخونم و در جوار رحمت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 بهمن 1394 18:39
--آب گلهایی که پسرم برام خریده رو عوض میکنم ، چقدر با دیدن گلها ذوق کردم ، هر از گاهی برام گل میگیره ، هرگز نگفتم عاشق گلم و هیچ هدیه ای برام بهتر از یه شاخه گل نیست اما پسرم منو خوب میشناسه -- نقش مادریشو به خوبی یا بهتر بگم بی نظیر ایفا کرده متاسفانه در نقش همسر چندان ندرخشیده ، همیشه گله مند همسرش بوده که با زحمت و...
-
فافاجون
چهارشنبه 14 بهمن 1394 08:10
اینجا فواره پول از زمین میجوشه ، این فواره حداقل روزی یک میلیارد پول از زیر زمین که نه بلکه از جیب مردم بیرون میکشه و میریزه تو حلق بانویی به اسم فافا جون ، چندنگهبان مسلح در ورودی قرار دارن بعد وارد قسمت بازدید بدنی میشی ، ساختمان چندین طبقه اس شیک و مجهز به انواع و اقسام دوربینهای مخفی ، کارکنان بانوان متحدالشکلی با...
-
هوا سرد شده
یکشنبه 11 بهمن 1394 15:54
مامان معتقدبود پوشیدنش واجبه و خواص زیادی داره ، از سرما زدن دل و پهلو جلوگیری میکنه ، لباس به تن میچسبه و سرما نمیخوریم و کلی خواص دیگه که لزومی نمی دید برای ما توضیح بده ، دارم در مورد یه نوع لباس به نام زیر پوش حرف میزنم که وقتی بچه و نوجوان بودیم پوشیدنش الزامی بود و به هیچ وجه نمیشد از پوشیدنش امتناع کرد ، ممکن...
-
پیامکهاتو بخون
چهارشنبه 7 بهمن 1394 17:45
اگه بهم تک نمیزد تا شب متوجه پیامکش نمیشدم ، و اگه پیامکش و نمی دیدم تمام روز تو رختخواب غلت میزدم نزدیک ظهر از خواب بیدار میشدم یه غذایی سرهم میکردم میخوردیم و باز میخوابیدم عصری میشد و دیدن تی وی و خوردن چای و شب و هیچ روزم تموم اما تکش باعث خوندن پیامکش شد و خوندن پیامک باعث از جا بلند شدن دور رو بر و جمع و جور...
-
چهار حرف
سهشنبه 6 بهمن 1394 10:23
- دیشب دعا کردم بارون بباره ، قطرات بارون رو شیشه اتاق نشستن بعضی ساکت و اروم تایپ کردن منو نگاه میکنن و بعضی شیطون و شلوغ سر میخورن می افتن پایین شادونه در هوای ابری چرتی میشه از شر و شور می افته --بنظر م معتادا از بقیه مردم فعالتر و پرکارترن سر صبح یا اخر شب هنوزم مشغول جوریدن پلاستیکهای زباله هستن نمیدونم از توش چی...
-
دست بر شانه
یکشنبه 4 بهمن 1394 08:24
برای دقایقی شدم لوکوموتیو یه قطار انسانی درون اب ، پشت سرم یه عده دست به شونه هم صف کشیده بودن و من سرگروه ، مسابقه با صوت که نه با جیغ مربی شروع شد به سمت عقب کشیده شدم بعد از رسیدن به انتها حالا نوبت من بود که به سمت جلو حرکت کنم و آدمای دست بر شانه رو به اول خط برسونم سرگروه بغلی درشت و قوی هیکل بود برعکس من که...
-
ختم به خیر
شنبه 3 بهمن 1394 12:27
هرگز نمیشه در مورد ادما قضاوت کرد ، البته معنیش این نیست نسبت به رفتارهای خوب یا بد همدیگه بی تفاوت باشیم اما قضاوت کردن کار ما نیست خدا آخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه ، بنظر ادم خوبی نمی اومد ، یعنی وجه خوبی در بین مردم نداشت ، روز خاکسپاریش وقتی یه گروه بچه با لباسهای سیاه و گلهای سفید اومدن تازه همه فهمیدن که از...
-
چشمهای افتاده
پنجشنبه 1 بهمن 1394 09:51
بعد از اینکه به حرفام گوش داد شروع به نوشتن کرد ، گوشش به من بود و اما حواسش به تی وی و فوتبال ، قیافه جالبی داره با چشمهای افتاده ، میگم چشمهای افتاده چون قادر نیستم حالت چشمهاشو توضیح بدم ، گفت شما افسردگی و اظطراب داری ، حرفش متعجبم کرد ، اوا کدوم افسردگی حال من خوب خوبه شاد و پر انرژی هستم ، گمونم وقتی چکش معروف...
-
کد
دوشنبه 28 دی 1394 17:40
- دقت کردین بعضی وقتا کد هایی که برای ثبت کامنت میاد خیلی جالبه ، مثلا الان که برای خورشید کامنت گذاشتم کدش پنج تا پنج بود -- بعضی اتفاقات اینقدر در زندگی تکرار میشه که آدم بهش ایمان میاره ، مثلا من معتقدم اگه عطسه کنم کاری رو که بهش فکر میکردم درست میشه فقط باید صبر کنم اوایل به خودم میگفتم دچار خرافات شدی اخه عطسه...
-
حرفای مادر پسر دار
شنبه 26 دی 1394 11:06
دوستم تعریف میکرد برادرش علاوه بر درس خوندن و ادامه تحصیل تابستانها وقتشو به یاد گرفتن حرفه های مختلف میگذرونه ، راستش اون وقتا بنظرم کار بیهوده ای می اومد و معتقد بودم وقتی کسی درسش خوبه خب یاید ادامه تحصیل بده و تا هر جا که میتونه در رشته مورد علاقه اش رشد کنه ، اما الان با وضعیت فعلی به این نتیجه رسیدم که کار درست...
-
کاموا
پنجشنبه 24 دی 1394 10:42
گاهی یه تیکه بافتنی هم بلاتکلیف باقی میمونه و معلوم نیست قراره به چی تبدیل بشه مثل بافتنی که من دست گرفتم و مقدرایشو بافتم اما نمیدونم به چی تبدیلش کنم ، یه جور ناهماهنگی در بافتش یا رنگاش یا جنسش وجود داره که باعث میشه از خیر بافتنش بگذرم ، کنار بندازمش یا بازش کنم ، از یه طرف دلم به حالش میسوزه و میگم خودت مقصری که...
-
سیستانی
پنجشنبه 17 دی 1394 11:43
اهل سیستانه از خانواده ای کم درامد ، هوش سرشاری داشت و عشق به ادامه تحصیل ، دنبال بورسیه گرفتن و رفتن به خارج بود که بعد از بالا و پایین شدنهای زیاد بالاخره گرفت و رفت امریکا ، درس میخوند تا اینکه روزی در دفتر کارش مشغول کار بود و پسر کوچولش مشغول بازی ، پسرش گفت بابا به بیمارای سرطانی کمک کن ، اونم همینطور که با...
-
یه روز بارونی
یکشنبه 13 دی 1394 10:38
بعد از چندین روز بدو بدو بالاخره ارامش برگشت به خونمون ، هوا ابریه ، دروغ چرا هوای ابری دلگیره ادمو یاد گذشته میندازه یاد خاطرات خوب و بد ، بارون خوبی بارید هوا حسابی مرطوب و دل انگیزه ، دوست داشتم از ماشین پیاده بشم و زیر بارون ساعتها قدم بزنم اما ...در عوض چشمامو بستم و رفتم به دوران دبیرستان یه روز پاییزی بعد از...
-
---
پنجشنبه 10 دی 1394 10:55
- یه ضرب المثلی داریم که میگه ، وقتی مادر نیست به زن بابا رضایت بده وقتی مولودی خوان باب دلت پیدا نمیشه مجبوری به یکی که فکر میکنی خوبه رضایت بدی ، ایکاش یه تغییری در مولودی خواندن بوجود می اومد در اشعاری که میخونن و حرفایی که میزنن ایکاش از شوخی های دلچسب بین اشعارشون استفاده کنن و ایکاش شعرهاشون رنگ و بوی حماسی و...
-
سه خط
سهشنبه 1 دی 1394 12:47
- رفته بودیم مهمانی از ما بهترون ، همه پولدارها جمعشون جمع بود لباسهای گرون قیمت جواهرات بی نظیر ، کیف و کفشهای مارک زیبا ، منم کیف دست باف خودمو با افتخار تمام گذاشتم روی میز طوری که کاملا دیده بشه ، بنظرم اونچه توسط خودمون خلق میشه ارزش دیگه ای داره ، البته تعداد آدمای هم عقیده بامن خیلی نیستن - درد دارم اما بهش فکر...
-
لیلا
دوشنبه 23 آذر 1394 12:16
پسربچه مدام از مامانش سئوال میکرد مادر آهسته ازش میخواست ساکت باشه و قول میداد که بعد از تمام شدن فیلم به سئوالهاش جواب میده اما ... - مامان این حضرت محمد ه چقدر کوچولو بوده آخ جون من دیدمش -- نه مامان جون این نیست اون یکی که لباس سفید تنشه - پس چرا صورتشو نشون نمیده -- هیس - مامان اینکه لیلاست ، مگه لیلا مامان محمد...
-
چشم دل
یکشنبه 15 آذر 1394 12:16
منم مثل خیلی ها از پا به سن گذاشتن میترسیدم ، از اینکه نقاب چروکیده ای به چهره ام بزنم در حالیکه هنوز احساس جوانی و شور و نشاط میکنم یا بیماریها به سراغم بیاد و دردمند بشم یکی بشم مثل بانوهای مسن فامیل که دور هم مینشینن مدام از کمر درد و پا درد حرف میزنن یا از دلتنگی برای پسرشون چرا که عروس نابکار اجازه رفت و امد بهش...
-
...
شنبه 14 آذر 1394 13:16
درسته بعضی ها دیرتر میفهمن و لازمه هر حرکتی فهمیدنه اما ممکنه چنان سرعت بگیرن که زودتر از بقیه طی طریق کنن گوهری بودم، نهان اندر صدف در کف دریای خلقت بی هدف موجی از عشق آمد، از جایم بکند گاهی اینسو، گاهی آنسویم فکند مدتی در سینه اش جایم بداد آنگه افکندم در آغوش جماد از جمادی مردم و نامی شدم و ز نما مردم ز حیوان سرزدم...
-
آبرو
یکشنبه 8 آذر 1394 12:02
آبرو مسئله مهمیه ، همه سعی میکنیم ابرومون نریزه ، اما معیارمون برای آبرو چیه ؟ بعضی معیارهامون مشترکه بعضی ها معیارهای خاص خودشون رو دارن بعضی معیارها درست نیست بعضی درسته ، حتی گاهی میدونیم معیارمون درست نیست اما بازم قبولش داریم چیزی بوده که از نسلهای قبل به ما رسیده و ما جرات تغییر دادنش و نداریم یا اصلا تا بحال...
-
ماهی قرمز های ...
چهارشنبه 4 آذر 1394 13:13
گمان میکردم ماهی قرمز های کوچک که از عید تا الان در تنگ کوچکشان دوام اوردن فقط حافظه کوتاه مدت دارن بنابر این کوچکی فضا اذیتشون نمیکنه اما امروز با یه سرچ کوچیک متوجه شدم اینطور نیست ، تحقیقات ثابت کرده حافظه بلند مدت دارن و حتی از بعضی حیوانات باهو شترن قدرت یادگیری دارن و به تحریکات پاسخ میدن بعضی وقتا سرمو نزدیک...
-
یا رحمان و یا رحیم
دوشنبه 2 آذر 1394 11:54
هوای سرد و ابری جون میده برای دلتنگ شدن برای خاطره بازی و موسیقی گوش دادن ... محسن چاووشی رو ساکت میکنم تا به صدای اذان گوش بدم
-
امنیت
شنبه 30 آبان 1394 10:32
اینفدر راحت و اروم زیر دستم خوابیده که دلم نمیاد دستمو بردارم در این حالت احساس امنیت میکنه حیونکی هنوز کوچولوئه مجبورم یه دستی تایپ کنم ، هیچی مثل امنیت نیست سلامتی و امنیت دو موهبتن که وقتی از دست میره فدرشو میدونیم
-
منشی ها
پنجشنبه 28 آبان 1394 11:54
بر فرض دکتر با انصاف و خوبی باشه از اون دکترایی که قسم شون یادش مونده و پزشکی براش صرفا پول در آوردن نیست نهایت زمانی که برای بیمار میزاره 5 الی ده دقیقه اس اما حداقل دو سه ساعتی باید در مطب در کنار منشی نازنین دکترا صبورانه برای رسیدن نوبت صبر کنیم پس نتیجه میگیرم اول دنبال یه منشی خوش اخلاق و مردم دار بگردم بعد به...
-
بی خیالی
سهشنبه 26 آبان 1394 11:05
تا این ساعت باید رفت و روب و جمع و جور و پخت و پز منزل انجام شده بود و الان پای نت مینشستم برای جمع اوری مطلب وکلی کار که حتما باید تا قبل از ظهر انجام بشه ... ، اما خیلی ریلکس و بی خیال دارم پست تایپ میکنم به وب یلدا سر زدم و با خیال اسوده به صدای دوستان گوش دادم و لذت بردم ، اینچنین شکیبایی هستم من
-
باران برگ
پنجشنبه 21 آبان 1394 10:17
...
-
دلیل
دوشنبه 18 آبان 1394 10:00
مهران غفوریان در فینال مسابقه کمدی خندوانه گفت ماشین باباشو برداشته و با وجودیکه رانندگی بلد بوده اما اگه ماشینی از روبرو می اومده بی اختیار می رفته تو شکمش و هر چی راننده مقابل راه رو براش باز میکرده بازم میرفته سمتش یا فرمون رو میچرخونده رو عابر پیاده ای که اهسته از پیاده رو رد میشده و همینطور دنبال بنده خدا میکرده...
-
خدایا
یکشنبه 17 آبان 1394 10:12
خدایا مرا از خودم رها کن چون هیچکس مرا به اندازه خودم آزار نداد