اوایل ازدواجمون یه دوربین داشتیم یسره عکس میگرفتیم از خودمون از فامیل و چاپ عکس برنامه هفتگیمون بود ، لدتی خاصی داشت چشم انتظار چاپ شدن عکسها موندن تازه گاهی وقتا بعضی عکسا سیاه میشد و داغش به دلمون می موند ، تقریبا از همه فامیل عکس داریم ، بعضی ها به رحمت خدا رفتن و بچه ها بزرگ شدن ازدواج کردن حتی بعضیشون بچه دارشدن ، هر کی از فامیل دنبال عکسای قدیمی میگرده به ما رجوع میکنه
اما حالا که عکس گرفتن اینقدر اسون و سریع شده دیگه علاقه چندانی نداریم ، گاهی دور هم هستیم عکس میگیریم ولی چه فایده یا روی گوشی میمونه یا خیلی لطف کنیم میریزیم رو سیستم و چاپ نمیشه
عکس چاپ شده قاب گرفته یه چیز دیگه اس
- سلام صبح پاییزی شنبه تون بخیر و خوشی و سلامتی ، امیدوارم روز و هفته خوبی برای همه باشه و در هر کار و برنامه ای که دارین موفق بشین
-- من از اون دسته آدمایی هستم که حرفای با گوشه کنایه رو متوجه نمیشم ، معلوم نیست تا به امروز چند نفر یه چی بهم گفتن ولی منظورشون چیز دیگه ای بوده و چقدر از دست نفهمیدنم حرص خوردن یا فکر کردن سر کار گذاشتمشون ، اصلا نمیدونم مردم چرا حرفشونو رک و راست نمیزنن و هی بهش پیچ و تاب میدن
---گلی که گل باشه در مرداب هم رشد میکنه و زیبائیشو به نمایش میزاره ، یکی از این گلهای خوشبو که دست تقدیر در مرداب ساکنش کرده بود به لطف خدا دارای زندگی خوب و سالمی شد ، خدایا شکرت
حلقه ای که انتخاب کردم خیلی ساده و ارزان بود ، اما هر کی دید ازش خوشش اومد دو خط نگین داراز دوطرف تا نیمه به هم میرسیدن ، حلقه های شیک و گرون قیمتی مد شده بود مثلا حلقه دخترخاله ام که زودتر از ما ازدواج کرد یه نگین پایه بلند بزرگ وسط داشت و نگین های ریز اطرافشو پر کرده بود در زمان خودش جز گرانترین حلقه ها محسوب میشد و بعدا طرفدارای زیادی پیدا کرد ، مدتی بعد کناره های حلقه ام تیز شد و مایه عذاب بود اونو با چند تیکه طلا برای کار مهمتری فروختیم و بعدا یه حلقه دیگه گرفتم ، حلقه دومم به سرنوشت حلقه اول دچار شد راستش خیلی ازش خوشم نمی اومد ، تا اینکه تصمیم گرفتم انگشتر ساده و بدون نگینی که باهاش راحت بودم به عنوان حلقه همیشه همراهم داشته باشم ، چیزی که از اول میخواستم ولی مامانم مخالفت میکرد و حتی از اینکه حلقه ارزانی انتخاب کرده بودم ناراحت بود
این بود سرگذشت حلقه شکیبا
گرچه حلقه برای اکثر مردم خیلی مهمه و حتی دیدم بعد از جدایی هنوز حلقه شون رو نگه داشتن اما برای من این قداستو نداره ، حلقه فقط یه نماده اصل وفاداری و پیوند واقعی بین زوجهاست که مهمه و اگر زوجی تونستن در هر شرایطی به عهد و پیمانی که با هم بستن وفادار بمونن جای تقدیر داره ، حالا شاید این وسط یه بلایی سر حلقه ها بیاد
اینقدر سخت نگیریم اتفاقه دیگه
ظاهرمو خوب راه میبرم منظورم اینه وقتی میرم مهمانی جایی به خودم میرسم آه و ناله نمیکنم با وجودیکه ممکنه درد داشته باشم این مسئله باعث حساسیت بعضی ها شده ، گاهی بهم تیکه میندازن به شوخی یا جدی قبلا دلخور میشدم اما الان دیگه حرفای بیهوده برام اهمیت نداره لبخند میزنم و ازش رد میشم اینم یکی از خوبیهای بالا رفتن سنه آدم دنیا رو یه جور دیگه میبینه
اما اینجا که دنیای مجازی و دوستان مجازیه به خودم اجازه میدم یه کم از دردام بگم ، دیگه نمیتونم زیاد کار کنم با وجودیکه دوست ندارم کارگر بگیرم و همیشه خودم کارامو انجام دادم اما درد دستم با کار کردن بیشتر میشه ، سلامتی نعمت با ارزشیه اگر در طول عمرمون تغذیه درست داشته باشیم و زیادی و بی جا از خودمون کار نکشیم دیرتر بدنمون فرسوده میشه در 30 سال گذشته خیلی از جسمم کار کشیدم ، بماند که هیچکس نفهمید و درک نکرد هر کسی یه چیزی گفت و یه زخمی به روح و روانم زد
اما دلخوشم به خدا که خوب و بد بنده هاشو میبینه و حواسش به همه هست
روزایی که تمیزکاری دارم یا مهمان داریم و رفت و آمد مون زیاد میشه برای شادونه روزهای عالی و هیجان انگیزیه ، بنده از خستگی و کار زیاد هلاک میشم و ایشون سوژه های جالب برای پریدن و جیغ زدن و شاد شدن پیدا میکنه ، بدبختی اینجاست غیر از خرابکاری کار دیگه ای از دستش بر نمیاد ، شاد شدنش دل منم شاد میکنه
خدایی اگر هر کسی نصف شور و اشتیاق شادونه رو برای زندگی و اتفاقاتش داشته باشه حتما موفق میشه و هیچ مشکلی نمیتونه اونو از رسیدن به هدفش دلسرد کنه
کله صبح که بیداره و منتظر برای بیدار شدن اهل منزل ، حتی اگه در حال چرت زدنم باشه صداش بزنی جوابتو میده و بال بال میزنه اصلا آخر انرژی و شور و هیجانه
هر چی ازش بگم کم گفتم
درضمن بقول پسرم بچه لوس شکیباست