یه چشمم به ماهی تو تابه بود که نسوزه و یه چشمم به ماهی قرمز تو تنگ که بعد از دوسال با ما بودن در حال جون دادن بود و نمیدونستم چطوری کمکش کنم
از یه طرف ماهی میخوریم و لذت میبریم از یه طرف برای مردن ماهی قرمز کوچولو اشک میریزیم و غصه میخوریم
گاهی اوقات سر از کارای ادما (منجمله خودم) در نمیارم
قصدم غر زدن یا ناشکری کردن و شکوه و شکایت نیست نمیدونم شایدم باشه شاید فقط میخوام اوضاع و حال روزی که برمن و نسل من گذشته رو توصیف کنم
در هر حال از خونه پدری با همه امکانات و اسایش راحتیش وارد خونه خودم شدم خونه که چه عرض کنم دو تا اتاق و یه زیرزمین کوچیک به عنوان اشپزخانه بهم داده شد سالها با همین وضع زندگی کردم آسون نبود ولی تحمل میکردم و با همسرم تلاش میکردیم تا زندگی بهتری برای خودمون بسازیم و خدا رو شکر موفقم شدیم
الان اکثر عروس دامادها چه اونایی که دارن و چه ندارن حداقل یه دستگاه اپارتمان اجاره میکنن در حالیکه ماشین و بقیه امکانات زندگی هم براشون مهیاست
وقتی از عروسیها برمیگردیم از خودم میپرسم این زوج جوان دیگه برای چی باید تلاش کنن و به چی باید برسن ؟ آیا فراهم بودن همه امکانات که باعث آسایششون میشه جلوی پیشرفت و تلاش بیشتر برای زندگی بهتر رو ازشون نمیگیره ؟ البته بعضی از زوجها و خانواده هاشون تا خرخره زیر قسط و قرض میرن تا بتونن این امکانات و تهیه کنن که باز اینم بداز بدتره چون فقط باید کار کنن تا بدهیشون سالها بعد صاف بشه و اینم بنظرم مانع بزرگی برای پیشرفته
پولی که صرف این تجملات میشه اگه به یه کاری شغلی حرفه ای هنری زده بشه و هر دو با هم تلاش کنن در طولانی مدت بهتر جواب میده در عین اینکه همین با هم بودن و تلاش کردن باعث ایجاد محبت و علاقه بیشتر میشه
زمان ما بهش میگفتن کارتون و من عاشقش بودم مخصوصا کارتونهای والت دیزنی الان بهش میگن انیمیشن ، هنوز که هنوزه در حالیکه نیم قرن از زندگی کردنم روی زمین میگذره بهش علاقه دارم
بنظرم از بین نرفتن و کمرنگ نشدن بعضی علایق چیز خوبیه ، نشون میده هنوز زندگی زیباست و همه چی عادی نشده
-- عدد 5 صفحه کلیدم خرابه گاهی میزنه و گاهی نمیزنه اینم معضلی شده ، مخصوصا وقت زدن رمز