زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)
زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)

دلیل

مهران غفوریان در فینال مسابقه کمدی خندوانه گفت ماشین باباشو برداشته و با وجودیکه رانندگی بلد بوده اما اگه ماشینی از روبرو می اومده بی اختیار می رفته تو شکمش و هر چی راننده مقابل راه رو براش باز میکرده بازم میرفته سمتش یا فرمون رو میچرخونده رو عابر پیاده ای که اهسته از پیاده رو رد میشده و همینطور دنبال بنده خدا میکرده

حالا اینهمه داستان گفتم که بگم منم جز دسته غفوریان هستم . برای همین با وجودیکه هزاران ساله گواهینامه دارم اما رانندگی نمیکنم چون وقتی باید ترمز بگیرم دلم میخواد پامو رو گاز بزارم یا وقتی ماشینی از روبرو میاد برم بزنم بهش ، یا عابری که تو پیاده رو داره میره فکر میکنم اگه تو پیاده رو دنبالش نکنم یکی از واجباتمو ترک کردم

آره والا دلیلش همینه


نظرات 17 + ارسال نظر
Rojin دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 18:08 http://rojna.blogfa.com

:)) بابای منم با ماشین دنده اتوماتیک که عادت نداره هی پاشو میزنه رو ترمز فکر میکنه کلاچه و هی دنده رو میخواد جابجا کنه

جک آقای بهمن هم خنده دار بود.

بهمن یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 14:30 http://www.life-bahman.blogsky.com

شکیبا خانم عزیز
راستش این نوشته منو یاد یه طنز انداخت :
میگن یه آقائی ( شایدم خانم بوده) توی جاده با سرعت رانندگی میکنه و حین رانندگی یه نفر رو زیر میکنه و میکشه !
توی دادگاه داستان رو اینطوری تعریف میکنه :
جناب قاضی ! راستش وقتی داشتم رانندگی میکردم حدود سی نفر توی جاده بودن و هرچی بوق زدم نرفتن کنار منم فرمون ماشین رو کج کردم و زدم به خاکی .
زیر یه درخت یه اقائی نشسته بود تا ماشینمو دید فرار کرد که بهش نزنم . منم دنبالش کردم تا بهش بزنم !
آخه فکرشو کردم یه نفر رو بکشم بهتره تا سی نفر رو !
حالا من کار بدی کردم ؟

شکیبا جمعه 22 آبان 1394 ساعت 14:53

سلام
رانندگی فقط در حد روزای تعطیل اونم توی شهر خوبه نه بیشتر

سلام

مجتبی جمعه 22 آبان 1394 ساعت 13:07 http://mbd1359.persianblog.ir

علی امین زاده پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 13:44 http://www.pocket-encyclopedia.com

پیشنهاد می کنم شما به عنوان بدل کار صحنه های نمایشی یه درخواست کار برای هالیوود بفرستید. احتمالاً می پذیرن!

ما که همه کاری در زندگی کردیم اینم روش میفرستم

مژگان سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 23:56 http://istgahesarab.blogfa.com

پژمان سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 15:34 http://chashmanman.mihanblog.com/

من که به همه ربطش ندادم. گفتم فقط 99/99 درصدشون اینطوری هستن. اتفاقا بقیه راننده های خیلی خوبی هم هستن.

محمد رضا سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 09:21 http://hamsayehmah.blog.ir

سلام
بازم شبیه همون داستان رونالدو و غضنفر ایناست

سلام
ای از دست غضنفر

پژمان سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 09:15 http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام
منم با اینکه راننده خوبی هستم ولی از نشستن پشت ماشین همچین خوشم نمیاد. بعضی اوقات که با پدرم مسافرت میرم کلی اعصابش به هم میریزه. میگه خو یه ده دقیقه هم تو رانندگی کن.
ولی انصافا مورد شما در خصوص 99/99 درصد بانوان محترم صدق میکنه.

سلام
نه دیگه نشد حالا یه چیزی در مورد گفتم شما به بقیه خانوما ربطش ندین

باران دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 20:11


خدا رو شکر رانندگی گذاشتین کنار


+ سلام
حال شما ؟
بنظرم برین مسابقات رالی که هی ماشینا میخورن بهم!

سلام
ممنون خوبم تو چطوری خسته نباشی با اینهمه کار خیری که میکنی
ماشینا حله خب ادما رو چیکار کنم حتما میزنم به اقایی که با پرچم شروع مسابقه رو اعلام میکنه

سهیلا دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 19:00 http://rooz-2020.blogsky.com/

هزاران ساااااااال...........
خیلی بامزه تعریف کردی...:)
پس خوشبحال منکه نه گواهینامه دارم و نه ماشین و نه اینهمه لجبازی باخودم حتا...


بله واقعا خوشبحالت

پیمان دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 15:50 http://freemine.blogfa.com/

سلام
من به همین نکته بسنده کنم که میگن تو رانندگی از سه چیز بترسید
موتوری..نیسان وانت...راننده زن
خخخ

سلام
شکیبا رو هم به عنوان چهارمی اضافه کنین

یاسر دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 14:31 http://saheb-delan.blogfa.com/

خدایا پناه بر تو...

زرین دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 13:25 http://zarrinpur94.blogfa.com

عجب دلیل محکمی
اوایل همه از این استرسا دارن .حتما خیلی نیاز نداشتی وگرنه غلبه میکردی به این احساست.
با کمی احتیاط حل میشه همه چی.
همه خانما از اوایل رانندگی خاطرات خنده داری دارن

بله خیلی محکمه
خیلی نیاز نداشتم ولی گاهی لازم میشه ماشین بردارم که باز همین ترس میاد سراغمو از خیرش میگذرم

نگین دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 11:23

بیا یه خاطره برات تعریف کنم یه کم بخندی !!

اوایل که گواهینامه گرفته بودم یه بار توی قسمت شلوغ و مرکزی شهر یه کاری داشتم که شجاعانه تصمیم گرفتم با ماشین خودم برم !!!

یعنی اعتماد به نفسم تو حلق خودم

آقا تو اون شلوغ پلوغی یهو ماشین جلوییم زد رو ترمز منم با اینکه سرعتی نداشتم و براحتی میتونستم ترمز بگیرم هول شدم و همچین گاز دادم که شتررررررررق کوبیدم پشت یارو

حالا فکر کن کوبیدم پشت ماشین طرف از ترسم پیاده که نمیشم هیچ ، همینطور خیلی شیک و مجلسی نشستم سرجام و کماکان دارم گاز میدم

طرف پیاده شده بود کاردش میزدی خونش در نمی اومد میگفت خانوم حالا زدی که زدی ولی حالا دیگه چرا گاز میدددددددی ؟

خلاصه که چون دید سن و سالی ندارم و ناشی هم هستم دعوام نکرد فقط گفت برادرانه بهت توصیه میکنم فعلاً پشت فرمون نشین اونم جاهای شلوغ

یه بار هم سر یه چهارراه ماشینم خاموش کرده بود هرکاری میکردم روشن نمیشد
یه ماشین از بغل دستم رد شد دو تا جوون توش بودن راننده با مسخرگی گفت : خانوم خانوم ! ترمز وسطیه گازم که تو آشپزخونه ست

خدایا از دست تو مردم از خنده
بیا دیگه پس تنها شکیبا نیست گاز که بگیره دیگه ول کردنش با خداست

نگین دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 11:16



عزیزم من عاجزانه ازت تقاضا میکنم پشت فرمون نشین!!!
والا بوخودا !!
فردا باید بیاییم سند بذاریم درت بیاریم

بوخوداااااااااااااا نمیشینم نگران نباش

... دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 10:53 http://http://mehraboonetanha.mihanblog.com

سلام
خوبین؟
شکیبا اسم شماست یا صفت شما؟؟؟؟؟؟؟

سلام
متشکرم خوبم
اسمه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.