زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)
زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)

آجیل

- مردم اعصاب ندارن نزدیک چراغ قرمز میشدیم ماشین پشتی هی بوق میزد چراغ میداد که سریعتر برو ، اخه سریعتر کجا بریم وقتی چراغ قرمزه ؟

قیژ با عصبانیت و چند تا بوق که بار معنایش فحش بود اومد کنارمون سرشو اورد بیرون و اینبار با زبان شیرین فارسی چند تا بد بیراه که بدترشو احتمالا بلد نبود نثارمون کرد

یه مشت اجیل تعارفشو کردم و گفتم اجیل بخور حرص نخور دو روز دنیا ارزش حرص خوردن نداره 

- یه عروسی در پیشه و من به این فکر میکنم که چی بپوشم ؟ جالبه قبلا که مدل لباسها اینقدر متنوع نبود و تعداد مزونها و غیره و ذالک اینقدر زیاد دردسر کمتری برای انتخاب لباس داشتیم اما الان ادم سرگیجه میگیره ، البته یه مدلی در ذهنم هست گمان نکنم حاضریش پیدا بشه ، حوصله گرفتاریهای خیاطی و رفت و امدشم که ندارم کم کم دارم به نتیجه ای که انیشتین رسید میرسم

انیشتین زندگی ساده ای داشت و در مورد لباس
هایی که به تن می کرد بسیار بی اعتنا بود. روزی یکی از دوستانش از او پرسید: استاد
چرا برای خودتان یک لباس نو نمی خرید؟

انیشتین لبخندی زد و پاسخ داد: چه احتیاجی
هست؟ اینجا همه مرا می شناسند و می دانند من که هستم.

تصادفا پس از چند ماه همان دوست در شهر
دیگری با انیشتین رو به رو شد و چون همان پالتوی کهنه را به تن او دید با حیرت
پرسید: باز هم که این پالتو را به تن دارید؟

انیشتین جواب داد: چه احتیاجی هست؟ اینجا
که کسی مرا نمی شناسد.


دعا

- بعضی ها چقدر قشنگ دعا میکنن ، خانومی که کنارم ایستاده بود زیر لب اهسته دعا میکرد و منم میگفتم آمین 

- بازارچه نیکوکاری امسال پر رونق تر بود از نظر جمعیت و کم رونقتر بود از نظر خیرین ، جمعیت زیادی اومده بود همه برای برنامه های نمایشی سر نشستن رو صندلیها و جا گرفتن دعوا داشتن اما بعد از تمام شدن برنامه ها وقتی نوبت حراج به نفع بچه ها رسید سالن به تدریج خلوت شد

- اول ساعت اکثر خانوما با ارایش غلیط و خیلی شیک و مرتب و با پرستیژ حرف میزدن و سعی میکردن خیلی دلبرانه باشن آخر مراسم ارایشها  کمرنگ شده یا ریخته بود و چهره های واقعی از زیرش نمایان شده بود خستگی و گرما باعث میشد  خیلی مراقب یه لاخ کج و راست شدن موها نباشن و خلاصه کلا کن فیکون  بود قیافه ها

- گاهی وقتا فکر میکنم علت اینهمه فشن بازیها و قیافه های عجیب و غریب چی میتونه باشه ، بعضی میگن اینا مشکل شخصیتی دارن از خودشون راضی نیستن بعضی میگن از بس قبلا در فشار بودن حالا عکس العملی به این شکل نشون میدن و میخوان ازاد باشن ، وقتی از ایران خارج میشیم و بازم ایرانیهای با این شکل و شمایل در اونجا میبینم از خودم میپرسم خو اینور اب که ازادن پس چرا اینجا هم دچار اغراق در خودنمایی و ارایش و رفتارهای زننده هستن ...



اینروزا

-اینروزا هر کسی منو میبینه میگه حالا دیگه عروس دار شدی ما رو تحویل نمیگیری ، منکه تغییری در ارتباطاتت و رفتار خودم نمیبینم و نمیدونم اصلا عروس دار شدن چه ربطی به تحویل نگرفتن بقیه داره اما از اونجایی که خیلی ها این حرف میزنن به شک افتادم خب حتما یه ربطی داره

- از دیدن ناله و اشکش ته دلم و پس  پنهان مغزم یه نقطه روشن شد ، یه صدایی تو مغزم گفت حقته حالا که یه نفر دیگه  بلایی که تو سر من آوردی سر خودت اورده میفهمی که اذیت کردن و دل شکستن چه مزه ای داره ، بعد از خودم و از حسم بدم اومد فکر میکردم بخشیدمش اما انگار نه ، هنوز یه دلخوری ته قلبم مونده بود ، بخشیدمش کامل بخشیدم و از خدا طلب بخشش برای کینه پنهان در دلم کردم خداکنه هیچکس دچار غم و ناراحتی نشه 




پس چرا اینهمه دلها تنهاس

خشکسالی و الودگی هوا از بین رفتن جنگلها ، اسیر شدن ادما در قوطی کبریتایی به اسم خونه دیدن هر روزه سنگ و سیمان به جای درخت و شنیدن بوقهای ممتد به جای شنیدن اواز پرندگان ، اسیر سیلاب بی بند و باری و فساد شدن و فساد اداری و اجتماعی بالا رفتن سن و مشکل شدن ازدواج بالا رفتن امار طلاق ، سرطان انواع و اقسام بیماری عجیب و غریب و جدید که حاصل روابط غلط و ...  همه اینا بکنار جدیدا سن یائسگی در زنان کاهش پیدا کرده و به 35 تا 30 رسیده که بهش میگن یائسگی زودرس  و این فاجعه بزرگیه

قصدم مکدر کردن ذهن شما نبود ،میحوام بگم  ایا وقتش نرسیده که به عقل جمعی رو کنیم و چاره ای بیندیشیم ایا وقتش نرسیده مرز بندی های دیندار و بی دین و من از تو خوشم نمیاد تو از من و من اینجوری فکر میکنم تو اونجوری رو کنار بزاریم و خودمون دنبال راه چاره ای باشیم ایا وقتش نرسیده بجای گفتن و ایراد گرفتن از ایرانیها که خودمونم یکی از اونا هستیم عقل هامونو روی هم بریزیم و راه چاره ای پیدا کنیم یعنی فقط باید ببینیم و در این سیلاب مهیب غلط بزنیم و  جلو بریم




ایستگاه استجابت دعا

گاهی برای لحظه ای کوتاه پرده ها کنار میره ، اتصال برقرار میشه دنیا در چشمم تغییر میکنه ، خلوت شیرینی بین بنده و خالق رخ میده در همچین مواقعی  فقط میتونم بگم خداوندا خیلی بزرگی