زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)
زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)

پاییز

شاید پاییز برای خیلی ها فصل زیبا و رویایی باشه یا برای شاعران بهترین الهام بخش شعرهاشون ،  اما برای من یکی اینطور نیست . برای من پاییز یاد اور روزهای دوست نداشتنی زندگیمه روزهای کلاس اول رفتن و دیدن هر روز یه معلم چاق بد اخلاق که اماده بود با کوچکترین بهانه مداد لای انگشتای کوچک و ظریف بچه ها بزاره یاد آور ترس و دلهره و خیس شدن شلوار بچه ها از رفتارهای خشن ، یادمه اول مهر که میشد بابام کتابامو با عشق و علاقه جلد میکرد و من با ترس و نفرت بهشون نگاه میکردم در کتاب فارسی قیافه معلم چاق و میدم در کتاب ریاضی قیافه ناظم چوب به دست بد اخلاق و .... کلاس پنجم که رسیدم وقتی احساس استقلال و بزرگی بهم دست داد خیلی جدی گفتم : دیگه مدرسه نمیرم . یکی دو روزی خانواده با مهربانی تلاش کردن تا بالاخره موفق شدن منو  به رفتن راضی کنن ، و رفتم اما این بد اومدن از درس و مدرسه همچنان با من بود در سالهای بعد گرچه رفتارهای خشن کم شد اما جاشو به بی مهری ها و سوگلی پروری ها داده بود تنها افرادی در کلاس ادم به حساب می اومدن و مورد  تشویق و تعلیم قرار میگرفتن که مدام 20 تو برگه اشون ثبت میشد انگار نه انگار بقیه آدمن و اگه کسی چیزی بلد بود دیگه چه لزوم به سر کلاس اومدن  درس میخوندم اینقدر که رفوزه یا تجدید نشم یعنی در حد لزوم نه بیشتر . گذشت تا وقتی به سوم دبیرستان رسیدم درس و کلاس و آموزش در نظرم کلا عوض شد اشتیاق عجیبی به یاد گرفتن پیدا کردم شاید یکی از علتهای مهمش دبیر شیمی بود در کلاسش عشق میبارید خبری از سوگلی پروری نبود هر چه بود علم بود لذت و شوق یادگرفتن انچنان با علاقه و شور و هیجان درس میداد که ادمو به وجد می آورد آخر سال تمام بچه های کلاس بهترین نمره رو گرفتن در این کلاس متوسط و زرنگ و تنبل معنایی نداشت بعد از اون یادگرفتن شده بود یکی از بهترین لذتهای زندگیم و تا امروز هم همچنان بهترینه

و اما مشکل بعدی من با پاییز پوستمه ، که حسابی دچار حساسیت فصلی و قرمز و پوسته پوسته شدن میشه

نه واقعا نمیتونم با این فصل زیبا و رنگارنگ کنار بیام و بگم پاییز جون دوست دارم

نظرات 11 + ارسال نظر
پژمان چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 08:38 http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام
گاهی باخودم فکر میکنم اگر آدم ها می دونستن که رفتارشون چقدر روی آینده دیگران و اصلا نسل بشری اثر داره چقدر می تونستن متفاوت تر از معمول عمل کنن.تو زندگی من هم از این دست آدم ها بود.

سلام
متاسفانه همیشه این نوع ادما هستن حالا در هر نسلی به شکل و صورتی

لیلا چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 21:11

چه بدکه خاطره خوبی از معلمت نداری .واقعن این افراد نام معلمی رو به گند زدن

متاسفانه برخورد خشن با بچه ها اون موقع بخشی از اموزش بود شکر خدا الان تغییر کرده ولی بازم متاسفانه الان زیادی بچه ها رو لوس میکنن از این نظر خوب نیست همیشه یا از اینور بوم می افتیم یا از اونور
خودمم معلم بودم و سعی کردم تعادل در کارم داشته باشم

آذر یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 11:15 http://dahe40.blogfa.com

متاسف شدم از چنین اشتباهات بزرگی در نظام آموزشی
ترس از معلم برای ما هم وجود داشت اما علی رغم همه ی اینها و حساسیت فصلیم و همین الان عود کردن سینوزیتم اما عاشق پاییزم

آوا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 08:00 http://ava-life.blogsky.com

من با اینکه مدرسه رو دوس داشتم ولی پاییز و دوس ندارم
سرده سرد....هنوز نیومده سرما خوردم
قربون بهار و تابستون

چه خوب یه هم نظر پیدا کردم

محمد رضا پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 23:57 http://hamsayehmah.blog.ir

سلام
امیدوارم پاییز و شاد و زیبا و پرخاطرهای داشته باشید.
راستی من هم مهاجرت کردم به بلاگ

سلام
متشکرم
منزل تو مبارک دیگه بلاگفا مثل سابق نمیشه

یاسر چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 14:53 http://saheb-delan.blogfa.com/

منم همینطور. من عاشق بهار و تابستونم.

چه خوب

کیارش چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 14:16 http://mardaftab.blogfa.com/

درود هم وطن

سلام

نگین چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 00:28

آخی شکیبا جون به پزشک هم مراجعه کردی ؟
دارویی ؟ درمانی ؟

فقط پاییز این مشکل رو داری ؟
شاید بقول قدیمیا سودا و صفرا باشه
اگه این باشه با خوردن روزانه یه استکان آب نارنج برطرف میشه ...

پاییز جون ناراحت نباش اگه شکیبا جون دوستت نداره!
عوضش من به قدر هردومون دوستت دارم

ولی برای من پاییز یه حال و هوای دیگه داره شکیبا جان
خدابیامرز مادرم میگفت : من عاشق پاییز شیرازم ...

و الان 4 ساله که مادرم دیگه پاییز رو نمیبینه
و 4 ساله پاییز که میشه یه غم غریبی رو سینه م سنگینی میکنه و آسمون چشمام ابری میشه ...

چند بار رفتم خوب میشه دوباره با شروع پاییز برمیگرده ف ممنون از راهنمائیت میخورم
خدا رحمتشون کنه ، شاید جسمشون کنارمون نباشه اما روحشون یاد و خاطره خوبیهاشون هست
غصه نخور مهربان بانو

sima سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 23:58 http://flower-ss.blogsky.com

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ …
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ …
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺫﻫﻦ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ …
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺭﺩ …
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ...
ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ " ﺑﻮﺩﻥ " ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ...
ﻣﺮﺩ ﻫﻢ "ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ " ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻱ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺯﻥ
ﺭﻓﺖ ...
ﺑﺎﻳﺪ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﺷﺪ ...
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﺁﻭﺭﺩ
...
ﻛﻼﻓﮕﻲ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ...
ﺧﻼﺻﻪ " ﻣﺮﺩ " ﻭ " ﺯﻥ " ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻱ " ﻣــﺎ " ﺷﺪﻥ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﯼ ...
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻳﺶ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺣﺲ ﻛﻨﺪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺩﺭﻛﺶ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ


آپم

فرهنگ سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 22:30

منم اصلا از مدرسه رفتن خوشم نمی اومد اون موقع بخاطر درس نخوندن از طرف معلم ها شماتت می شدم ولی الان تویه دانشگاه بخاطر درس خوندن از طرف همکلاسی هام متلک می شنوم چه متلک هایی ... الکی می گفتم مریضم و مدرسه نمی رفتم ولی تا مادر و پدرم می رفتن سر کار سریع پلی استیشن رو در می آوردم تا ظهر یه دل سیر بازی می کردم چه روزای خوبی بود

خب مهم الانه که به درس خوندن علاقه پیدا کردی
منم گاهی اینطوری مریض شدم

مجتبی سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 18:53 http://mbd1359.persianblog.ir

سلام
جالبه...
کمتر کسی پیدا میشه که پاییز رو دوس نداشته باشه....
من یکی عاشقشم...

سلام
من همه فصلها رو دوست دارم اما از اومدن این یکی خوشحال نمیشم
خیلی هم خوب

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.