یه چشمم به ماهی تو تابه بود که نسوزه و یه چشمم به ماهی قرمز تو تنگ که بعد از دوسال با ما بودن در حال جون دادن بود و نمیدونستم چطوری کمکش کنم
از یه طرف ماهی میخوریم و لذت میبریم از یه طرف برای مردن ماهی قرمز کوچولو اشک میریزیم و غصه میخوریم
گاهی اوقات سر از کارای ادما (منجمله خودم) در نمیارم
شکیبا جان پاشو بیا ماهی هات سوخت
چشمممممممممممممممممممممم
سلام شکیبا جان
خوبی؟ اوضاع روبراهه؟
سلام نگین جان عزیز و مهربون
خوبم قربونت که احوالپرسم هستی
تست شخصیت شناسی با یک کلیک
http://veryveryinteresting.com/?p=62
ready up و منتظر حضور سبزتان.
چشم
اومدم
آخی. دلم سوخت. ماهی کوچولوها بامزه اند.
سلام
عمر ماهی قرمزها کوتاهه
مثل عمر عشق
سلام
چه تشبیه جالبی
سلام شکیبا جان
اتفاقاً ما هم دیروز ماهی داشتیم کلی هم لذت بردیم!
اما چند روز قبل یه فیلم میدیدم که یه بشکه پلاستیکی پر از ماهی قرمز شکست و ماهی ها کف خیابون ولو شدن و داشتن بالا پایین میپریدن و جون میدادن ..
من اینقدر اشک ریختم که نگو ...
کلاً آدمیزاد مخلوق عجیب و پیچیده ایه ...
سلام عزیز دل
نوش جان
اره والا همینطوره
حقیقتش ما هم سر در نیاوردیم. به نتیجه ای اگر رسیدید به ما هم بگید.
:))))
عجب باشه