زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)
زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)

هوس

دیروز یه مستند دیدم با افرادی که تصادف کرده بودن و یه کوچولو به اون دنیا سفر کرده و برگشته بودن مصاحبه میکردن اونام تجربیاتشونو میگفتن

خیلی جالب بود نکته مشترک بینشون اینکه اتفاق خوبیه و احساس راحتی و ارامش به ادم دست میده دیگه از رنج و درد و استرس خبری نیست و اینفدر که بازماندگان احساس ناراحتی و تاسف دارن خود طرف ناراحت نیست

 حرفاشون جالب بود ، هوس کردم یه سر برم و حالشو ببرم

بقول اقا سید خدایا سرنوشت ما را خیر بنویس

نظرات 40 + ارسال نظر
محمد رضا شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 00:18 http://hamsayehmah.blog.ir

سلام خانوم شکیبا
تبریک می گم به شما
آرزو می کنم جوانهاتون خوشبخت بشن
خسته نباشید واقعا کار سخت و شیرینی رو انجام دادید

سلام
متشکرم و ممنون بابت دعای خوبتون منم ارزو دارم همه جوانهای مملکتمون خوشبخت و سعادتمند بشن و مخصوصا دختر ناز شما

لبخند ماه پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 19:48 http://Www.labkhandemah.blogsky.com

سلام

سلام

نگین پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 10:53

سلام شکیبا جان

به به بسلااااااااامتی
تبریک عرض میکنم خانم مادرشوهر نازنین
ایشالا تا باشه از این نوع گرفتاری ها
میگم خوش بحال اون عروس خانم با این مادرشوهر دوست داشتنی و جوان

راستش مدتی نبودی گفتم لابد مشغله معمولی زندگیه دیگه
اما وقتی دیدم طولانی شد راستش نگرانت شدم
این شد که مزاحمت شدم ولی خوشحال شدم گرفتاریت خیر بوده خانم گل

الهی که خوشبخت و سعادتمند باشن و شیرین و خوش عاقبت باشه زندگی مشترکشون ...

مرسی که با همه مشغله هات بهم خبر دادی
مراقب شکیبای نازنین ما باش که یه دونه بیشتر نداریم

سلام نگین بلاگفا
ممنون متشکرم انشاالله بزودی تو هم عزیز دلت و سرو سامون بدی

خورشید پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 10:12

شکیبا جان غیبت طولانی شد . نگرانم .امید وارم سالم وخوب باشی

خوبم عزیز دلم

علی امین زاده چهارشنبه 5 خرداد 1395 ساعت 08:21 http://www.pocket-encyclopedia.com

فرصت داشتید یه سری هم اینجا بزنید لطفاً:

http://www.hamsadehha.blogsky.com/1395/03/04/post-382

چشم

نگین سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 16:11

شکیبا جان نگرانتم
خوبی عزیزم ؟

قربون دل مهربونت خوبم عزیزم

آذر دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 19:15 http://dahe40.blogfa.com

چند روز قبل یه برنامه ی علمی دیدم که این حس رو بصورت آزمایشی با استفاده از جریان برق و تحریک بخش خاصی از مغز و کامپیوتر برای داوطلب ها بازسازی کرده بودن
اونا هم دقیقا چنین حسی رو تجربه کرده بودن . حس جدا شدن از جسم

چه جالب

محمد رضا دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 08:06 http://hamsayehmah.blog.ir

کجایید خانوم شکیبا؟ نگرانتون شدم بخدا

مشغول دوختن پاپیون برای شادونه هستم

علی امین زاده شنبه 1 خرداد 1395 ساعت 11:30 http://www.pocket-encyclopedia.com

رژیم غذایی موبایلی
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1577
ready up و منتظر حضور سبزتان

چشم فرصت کنم حتما

لبخند ماه شنبه 1 خرداد 1395 ساعت 00:53 http://Www.labkhandemah.blogsky.com

سلام بانو. خوبین؟ نیستین!؟

سلام
ممنون خوبم

سروش جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 09:05 http://azadkish.mihanblog.com

خدا شما ر بیامرزه!

خورشید پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1395 ساعت 21:12

سلام .این بار نوبت منه که بگم کجایی .شکیبا جان .امیدوارم که سالم وخوب باشی

سلام خورشید نازنین
ممنون از محبتت خوبم عزیز دلم

شهرام سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 00:56 http://1980716.blogfa.com

برعکسش تو شرق وایران!هر کی میمیره میگه نکییر منکر اومدو گرز اتشین وفشار قبر!اون ها حتی اخرتشون هم خوبه!ما نه دنیا داریم نه اخرت به خشکی شانس!

اما این مستند ایرانی بود

پژمان دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 14:34 http://chashmanman.mihanblog.com/

ان شالله

نفس1 دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 13:41 http://nafas1367.blogsky.com/

سلام شکیبا جووون...من این مستندارو میبینم تا چند وقت فرشته میشم...میگم دنیا ارزش نداره..واجبه یکی بگیرم هر روز ببینم...
ان شالله سرنوشت هم ه ی ما خیر باشه.

همه همینطوریم
انشا الله

محمد رضا شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 12:15 http://hamsayehmah.blog.ir

سلام
خوبید؟
چرا نمی نویسید؟

سلام
خوبم چشم مینویسم

هنوز یلدا جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 22:42

سلامت باشی شکیبا جان

قربون محبتت

سُهیلآ پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1395 ساعت 22:16 http://fortuna.blogfa.com/

شکیبا عزیز شما منو با سهیلا سرای دل اشتباه گرفتی من به اصطلاح دوستان سهیلای رنگی یا بوم نقاشیم

عه
در هر صورت هر دو عزیزین خوشحالم با وبت اشنا شدم

باران دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 22:17 http://baran-95.blog.ir/

عیدتون مبارک

قربانت

خلیل دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 20:48 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

موفق باشی و از نتیجه اش اینجا هم بنویس.

سلام
ممنون

صهبا یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 00:24 http://www.sahba44.blogfa.com

منم حس خوبی دارم در مورد رها شدن از غم ها

گودول شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 20:22 http:// khesht40.blogfa.com

من این سفر را رفتم و برگشتم

جدی ؟ میشه بیشتر در موردش توضیح بدین ؟ چه حسی داره ؟

بهمن شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 15:43 http://www.life-bahman.blogsky.com

سلام شکیبا خانم عزیز
مادرم یه زن معمولی بود . خیلی معمولی .
وقتی رفت . برا همیشه رفت ، بعدن به خواب دختر خواهرم اومد . دختر خواهرم بهش گفته بود : مادر بزرگ ، وقتی داشتی میرفتی اون دنیا ،چه احساسی داشتی ؟
بهش گفته بود : هیچی . مثل کسی بودم که توی ماشین نشسته و یهو ماشین توی یه چاله میفته و زیر دلت خالی میشه . اونجا داد زدم پس خدایا کجائی ... و بعد به ارامش رسیدم ... همین ...

سلام
خدا رحمتشون کنه قدیمی ها خیلی خوب بودن
ایکاش منم مرگ به این خوبی داشته باشم

نگین شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 11:09

سلام شکیبا جان
خوبی ؟

سلام عزیز دلم
خوبم فقط یه کم گرفتارم یه گرفتاری دلنشین

سلام
دیدن اون دنیاوبرگشت به این دنیاازنظرمن اصلا خوب نیست چون فکرکنم کسی که اینطورمیشه این دنیاشوفراموش میکنه وخودش وخانوادشوازیادمیبره وخام ومنتظرمرگش میشه.
مطالب خوبی گذاشته امیدوارم درتمام مراحل زندگیتان سرشاراز محبت وشادی باشه
خوشحال میشم سری به وبلاگ منم بزنیدواگرتمایل داشتیدتادل لینگ بکنید.

سلام
ممنون از حضورتون

سُـــهیلآ پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 18:37 http://fortuna.blogfa.com/

منم خیلی هوس دارم برم بیا دست همو بگیریم با هم بریم

ای بابا اینجا همه هوس دارن شما فعلا به عروس و پسرا برس به وقتش میریم دنبال هوس خودمون

پروانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 00:51

سلام کتاب به سوی نور ده جلد هست وخیلی جالب ومستند نوشته شده منم دلم میخواد یه سر برم واگه خیلی خوب بود دیگه نیام!!!
مامانم یکی دو ماه قبل از فوتش میگفت (من دیگه تو این دنیا کاری ندارم منو بردند خانه ام رو بهم نشون دادند)بعد هم انجا رو برای ماتوصیف میکردو از ارامشش میگفت.

چی چیو دیگه نیام اصلا این متاب برات بد اموزی داره دیگه نخونیش
خدا رحمتشون کنه جاشون توبهشته

آوا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 09:00 http://ava_life.blogsky.com

من تجربه ی این رفت و برگشت و دارم، عجیب حس سبکباری به آدم دست میده، به هیچ عنوان ترسناک نیست.

جدی میتونی بیشتر توضیح بدی

مینو سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 10:40 http://milad321,blogfa.com

من هم چنین مطالبی خواندم.هیچکدام ننوشته بودن ادم در اون لحظه چه حسی نسبت به عزیزانش داره.

اما در این مستند چند نفر این تجربه رو داشتن

لبخند ماه سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 08:02 http://Www.labkhandemah.blogsky.com

بانو جان از خاطرات معلمیتان یکی برایمان بنویسید و در مسابقه وبم شرکت کنین. منتظرم

چشم با کمال میل

لبخند ماه سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 08:01 http://Www.labkhandemah.blogsky.com

به کتابی هم در این زمینه نوشته شد. اسمش به سوی نور بود فکر کنم.
من میترسم...

محمد رضا دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 20:04 http://hamsayehmah.blog.ir

سلام
من جاهای دیگه هم خوندم این مطلب رو
خدا بهتون سلامتی بده و سایه تون بر سر خونواده و عزیزان شما مستدام

سلام
چه جالب
متشکرم از دعای خوبتون

حسن دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 08:53 http://www.bahari97.blogfa.com

با سلام
وب بسیار خوبی دارید موفق باشید
یا حسین

سلام

دل آشوب یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 14:04 http://asemandelabi.blogfa.com

سلام بانو

بیشترها در مجلات صفحه ای اختصاص ب این امر داشت و دارد

مجله روزهای زندگی ب گمانم

دنیا و مسیر رفت و برگشت جالبی است!

سلام
همینطوره

علی امین زاده یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 08:20 http://www.pocket-encyclopedia.com

وقتی به شرایطی برسی که بدونی توانایی هات هیچ کمکی بهت نمی کنه، نا خود آگاه آروم میشی.

متوجه منظورتون نشدم

نگین یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 01:07 http://parisima.blogfa.com

اوا دور از جونت شکیبا جان

شکیبا یه چیزی بگم ؟
چند شب قبل خواب دیدم
خواب دیدم دارم با ماشین توی یه جاده سرسبز و زیبا رانندگی میکنم که یهو ماشین منحرف شد و افتادم ته دره !!
بعد همونطور در حال سقوط به بچه هام فکر میکردم که ای وای دیدی بی مادر شدن و گناه دارن و خلاصه اشکم حسابی در اومده بود!!

بعد یهو یه سری حلقه های رنگی رنگی خیلی با سرعت جلوی چشمم چرخیدن .. نمیدونم چطوری بگم .. مثل گرداب .. اما رنگی .. خلاصه حلقه ها چرخیدن و چرخیدن و من همون تو خواب با صدای بلند گفتم : خدا رو شکر برگشتم به زندگی !

بهم نخندیا ولی بخدا وقتی بیدار شدم جوری بدنم میلرزید که واقعا حس کردم رفتم اون دنیا و برگشتم..

سلام نگین جان
عجب خوابی بوده حتما صدقه بده
انشاالله سالهای سال بخوبی و خوشی در کنار خانواده ات باشی

پیمان یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 00:54 http://freemine.blogfa.com/

کاش یکم عبرت بگیریم..کاش

عرفان شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 15:30 http://dastforosh.blogsky.com/

ایشالله پات حالا حالاها بهش وا نشه

یاسر شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 14:23

خدا کنه همه رو سفید باشیم و با دست پر به دیدار معشوق بریم . سر بزیر از شرمندگی نباشیم.

امین

فرهنگ شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 13:06 http://www.2kooleposhti.blogsky.com

من هم خیلی دوست دارم اون دنیا رو ببینم، به نظرم اون دنیا خیلی خوبه البته به غیر از شب اول قبر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.