-- نقش مادریشو به خوبی یا بهتر بگم بی نظیر ایفا کرده متاسفانه در نقش همسر چندان ندرخشیده ، همیشه گله مند همسرش بوده که با زحمت و تلاش مال حلال به خونه اورده اینکه چرا کمه ، چرا تو هم مثل بقیه دست به هر کاری نمیزنی ، بنظرم ناشکری کرده ، باعث شده پدر زحمتکش در چشم بچه ها حقیر و بی عرضه بنظر برسه ، احترامی برای پدری که اینقدر زحمت کشیده قائل نیستن و این اصلا خوب نیست
اینجا فواره پول از زمین میجوشه ، این فواره حداقل روزی یک میلیارد پول از زیر زمین که نه بلکه از جیب مردم بیرون میکشه و میریزه تو حلق بانویی به اسم فافا جون ، چندنگهبان مسلح در ورودی قرار دارن بعد وارد قسمت بازدید بدنی میشی ، ساختمان چندین طبقه اس شیک و مجهز به انواع و اقسام دوربینهای مخفی ، کارکنان بانوان متحدالشکلی با لباس فرم ، بینی های عمل شده گونه گذاشته و ... همگی شبیه هم فقط از روی کلاه گیسهای مختلف و رنگارنگشون میتونی از هم تشخیصشون بدی
اول وارد اتاق مشاوره میشی و مشاور به تو (منظور به عروس خانوم) میگه که نیاز به چه تغییر و تحولاتی داری با استفاده از کامپیوتر و یه سری وسایل دیگه صورتت تجزیه تحلیل میشه و برای اجرا به اتاقهای بعدی که تعدادشم کم نیست فرستاده میشی در نهایت عروس خانوم ، به طبقه بعدی فرستاده میشه تا بقیه صافکاری و بتونه کاری روی صورتش انجام بشه دیدن فافا جون که جزو محالاته و ایشون به هیچ عنوان به کسی رخ نمی نمایانن و عروس خانم هم تا پایان پروژه به کسی نشون داده نمیشه در ضمن در مکان عجیب و غریب یه طبقه که شامل باغ و فضای سرسبزو استخر و غیره وجود داره تا عروس داماد فیلمبرداری کنن و عکسهای مکش مرگ ما بگیرن
بنظرم یکی از راههای پولدار شدن استفاده از جهل و بی خردیه مردمه و البته باید چشم و هم چشمی رو هم بهش اضافه کرد ، والا اگه گودزیلا هم برای عروسیش بیارن اینجا سیندرلا از در دیگه میاد بیرون ، اما چه سود و چه حاصل یا بهتر بگیم به چه قیمتی ،حساب اونایی که پول براشون ریگ بیابونه جدا ولی اکثر افرادی که میان اینجا مردم معمولی هستن با کلی قرض و قوله ، طفلکی دامادها که مجبورن اول زندگی پولهای مفت و بیخودی خرج کنن ، برای دیدن چهره ای کاملا مصنوعی که با یه مشت اب از بین میره
برنامه سالن زیبایی گردی ما همچنان به عنوان یه تفریح مفرح ادامه داره ، خدا رو شکر دیدنش خرجی نداره
مامان معتقدبود پوشیدنش واجبه و خواص زیادی داره ، از سرما زدن دل و پهلو جلوگیری میکنه ، لباس به تن میچسبه و سرما نمیخوریم و کلی خواص دیگه که لزومی نمی دید برای ما توضیح بده ، دارم در مورد یه نوع لباس به نام زیر پوش حرف میزنم که وقتی بچه و نوجوان بودیم پوشیدنش الزامی بود و به هیچ وجه نمیشد از پوشیدنش امتناع کرد ، ممکن بود زمین به اسمون و آسمون به زمین بیاد اما نپوشیدن زیر پوش حتی از کفر گفتنم بدتر بود ، زیرپوشها از پارچه های نخی خیلی لطیف و نازک درست میشدن بلندیشون تا زانو میرسید وقت پوشیدن دامن اشکالی بوجود نمیآورد تازه نوعی زیردامنی محسوب میشد و دامن فرم و شکل بهتری به خودش میگرفت اما برای منی که بیشتر شلوار اونم از نوع لی میپوشیدم واقعا مکافات بود ، بله روزگار همچنان با اجبار پوشیدن زیرپوش میگذشت تا اینکه اون روز زیبا از راه رسید ، یکی از اقوام مهمان ما بود ، یادش رفته بود لباساشو ببره حمام ، من براش بردم و دیدم بین لباسهاش زیر پوشی وجود نداره ، با خجالت ازش پرسیدم مگه شما از زیر پوش استفاده نمیکنین اونم گفت نه اینطوری راحترم ، خلاصه بعد از این جریان انقلاب امتناع از پوشیدن زیرپوش در خانه ما شکل گرفت گرچه اول با مخالفت شدید مامان مواجه شدیم اما کم کم و با صبر تونستیم حرف خودمونو به کرسی بنشونیم ، گمان نکنم الان کسی از زیر پوش استفاده کنه اما لازم به ذکره که مادر گرامی همچنان از زیرپوش استفاده میکنه و علت تمام سرماخوردگی ها رو نپوشیدن زیرپوش میدونه
چند روزه که هوا خیلی سرد شده ، به این فکر میکنم زیرپوشها دوستان خوبی در سرما برامون بودن بدن و گرم نگه میداشتن حرف مادر درست بود فقط ایکاش قدشون اینقدر بلند نبود
اگه بهم تک نمیزد تا شب متوجه پیامکش نمیشدم ، و اگه پیامکش و نمی دیدم تمام روز تو رختخواب غلت میزدم نزدیک ظهر از خواب بیدار میشدم یه غذایی سرهم میکردم میخوردیم و باز میخوابیدم عصری میشد و دیدن تی وی و خوردن چای و شب و هیچ روزم تموم
اما تکش باعث خوندن پیامکش شد و خوندن پیامک باعث از جا بلند شدن دور رو بر و جمع و جور کردن و غذا بار گذاشتن و حاضر شدن و قدم زدن با یه دوست خوب در هوای تمیز و نم نم بارون و کلی حس خوب و انرژی مثبت
- دیشب دعا کردم بارون بباره ، قطرات بارون رو شیشه اتاق نشستن بعضی ساکت و اروم تایپ کردن منو نگاه میکنن و بعضی شیطون و شلوغ سر میخورن می افتن پایین
شادونه در هوای ابری چرتی میشه از شر و شور می افته
--بنظر م معتادا از بقیه مردم فعالتر و پرکارترن سر صبح یا اخر شب هنوزم مشغول جوریدن پلاستیکهای زباله هستن نمیدونم از توش چی جمع میکنن اما هر چی هست فعالیتشون برای کار زندگی بیشتر از مردم سالم و معمولی بنظر میرسه
--- اعتماد به نفس بعضی ها از سقف هم گذشته ، مثلا اعتماد به نفس این خانوم 42 ساله که با صدای بلند داره در مورد خواستگارش و خواسته های عجیب و غریب خودش حرف میزنه
---- در زمان ما به دخترایی بالای 20 سال که ازدواج نکرده بودن میگفتن ترشیده ، الان نمیدونم این اصطلاح هنوز کاربرد و رواج داره یا نه ، یا کاربریش عوض شده