زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)
زنی با انگشتر عقیق

زنی با انگشتر عقیق

وقتی گرفتاریهای این دنیا چون خوابهای پریشان می گذرند پس شکیبا باش...امام علی(ع)

فراموشی

چند بار ازم پرسید اگر شما جای من بودین این لطف و در حقم انجام میدادین ؟!!

گفتم اگه من جای شما بودم وظیفه ام رو در قبال شما انجام میدادم

نیازی نیست لطفی در حقم بکنین و منت سرم بزارین ، شما فقط وظیفه تون رو انجام بدین مشکل من حله

اما شما طوری جلوه میدین که انگار دارین در حقم لطف میکنین ، اگر تا این ساعت پشت میزتون هستین به این علته که ساعت کاریتونه و باید باشین مطمئننا بخاطر من اضافه وا نیستادین و ...

منت گذاشتن و تحقیر کردن ارباب رجوع برای بعضی کارمندان شده عادت یادشون میره برای چی دارن حقوق میگیرن و چه وظیفه ای دارن

واقعا که



مرگ - رژ - افسوس

مرگ یعنی چی ؟یعنی خسته شدن از زندگی ، یعنی دیدن و لذت نبردن ، شنیدن و اهمیت ندادن ، بوئیدن و حظ نکردن و ....

چند روزی مرده بودم و دوباره به لطف خدا احیا شدم

---------

از رنگ رژ فروشنده خوشم اومد ، گفتم از همین بده ، با لبخند گفت : این رنگ نتیجه بکار بردن هفت هشت رنگ روی همه  نمیدونم چی شد که برام توضیح داد هیچوقت اینطوری و به این شدت رژ نمیزنه و محیط کار مناسب داشتن چنین رژ لبی نیست اما امروز استثناء بوده ، لبخند به لب نگاش میکردم گمانم از خودش راضی نبود ، یه رژ خوش رنگ بهم پیشنهاد کرد ، خریدم ، برای حورا نه برای خودم 

--------------------

من کارت و سه بار زدم ، و دنبال جایی برای نشستن در اتوبوس گشتم ، کنار خانومی که کنجکاوانه نگاهم میکرد نشستم ، پرسید چرا سه بار کارت زدین شما که یه نفر هستین ، گفتم دو بارش مال دفعات قبل بود که کارت نداشتم ، بعد از سکوت کوتاهی گفت چرا زدی این پول که به جیب راننده نمیره که حقی به گردنت باشه تو جیب یه مشت .....  گفتم در هر صورت به گردن منه وظیفه ام و انجام دادم اینکه بقیه چه میکنن و حروم و حلال سرشون میشه یا نه به خودشون مربوطه

بازم سکوت کرد از اون دسته ادمایی بود که بدون فکر حرفی رو نمیزنن ، گفت نگاه قشنگی به زندگی داری

دوست داشتم مسیرم طولانی تر بود و بیشتر با هم صحبت میکردیم افسوس ...

رنگین کمان شخصی


از رنگین کمان خوشتون میاد ؟ منکه عاشقشم ، اولین باری که دیدمش 13 سال داشتم ، بعدها فهمیدم وقتی آفتاب روی باران و میبوسه رنگین کمان میشه

از وقتی افتاب اریبی که از پنجره اتاقم سرک میکشه روی برچسب نقره ای لپ تاپم می افته سه چهار تا رنگین کمان کوچولو روی دیوار اتاق درست میشه و به این ترتیب حالا من به عشقم رسیدیم و یه رنگین کمان شخصی دارم

شما هم امتحان کنین شاید رنگین کمان درست شد

روز مبادا


چه خوب میشد اگه میتونستم یه برچسب روی وبلاگم در بلاگفا بزنم ،به این مضمون که مهمان بلاگ اسکای شدم تا دوستان عزیزم بیان اینجا و دوباره دور هم جمع بشیم

اینجاست که میفهمم همیشه ادم باید بفکر روز مبادا باشه و راه چاره ای برای مواقع اضطراری در نظر بگیره

دیشب در سالن انتظار مطب بودم که برقا رفت تاریکی مطلق ، تک تک چراغ موبایلها روشن شد و بعد منشی چند شمع روشن کرد فضا حسابی رومانتیک شده بود بعد از چند لحظه سکوت شلوغ شد همه به چه کنم چه کنم افتادن ، برای روز بعد وقت گرفتم و مطب و ترک کردم 

با این وضع کم ابی و بعد بی برقی دکترا هم باید بفکر روز مبادا باشن ، ...



مهم اینه که تو هستی


میگن از هر چی ترسیدی بپر توش ، افسوس که اینو دیر شنیدم و صد افسوس که دیر باور و بهش عمل کردم اما ملالی نیست هنوزم بکار میاد

پاچه شلورامو ور مالیدم و جفت پا میپرم درون ترس از دکتر و بیمارستان و عمل

بادا باد هر چی خدا بخواد همون میشه 

همون خدایی که وقتی توی تخت خوابم راحت و اروم خوابیدم کنارم هست و مواظبمه و تخت بیمارستان و عمل هم کنارم هست

اگه قرار باشه اتفاقی بی افته و نصیب و قسمتم این باشه هر جا باشم فرقی نمیکنه